ماهي جون نميدونم از کجا واست بگم .......

همينطوري هم نبود که يهو بگيم : "تموم شد"

ما شرايط خاصي داشتيم .......

سر فرصت هر چي که بخواهي رو واست توضيح ميدم . ولي يه چيز رو ميخوام بدوني : بعضي وقتا که خودم خاطراتمونو مرور ميکنم ميبينم خيلي شبيه کتاب داستانهاس .....

بخدا قسم ميخورم تمام اين خاطراتي که اينجا گذاشتيم ، عينا واسمون اتفاق افتاده و يک کلمه هم بهش اضافه نشده . بخدا کم شده ولي زياد نشده .......

باورت نميشه الان که 59 روز از جداييمون ميگذره صورت من به اندازه 10 سال پير و شکسته شده .... کارم فقط گريه اس .....تمام اطرافيانم دارن از تعجب شاخ در ميارن که تو يدفعه چت شده ....

ولي بزار يه چيز رو واست بگم : " عشق خيلي باشکوه و زيباست . تازه به اين نتيجه رسيدم که عشق هيچ تعريفي نداره و اصلا ئر واژه ها و لغات ما نميگنجه ....."