خــــدايا
همه از تو مي خواهند ...بدهي !
من از تو مي خواهم....بگيري !
خـــــدايا
اين همه حس دلتنگي را از من بگير !
:
بااااااااااااااران خانومي؟؟؟
آبجي خااااااانومي؟؟
يه سري بزن اين ورا
تو دو خدا
اهه اهه اهه
وقتي بودي...
ميشديم 3تا !
من، تو ، بوسه
حالا که نيستي
شديم ? تا !
تو با تنهايي...
من با رنج ...
يک بوسه !
يک بغض لعنتي !
يک آه!
و يک سوال بي جواب :
هنوز گاهي دلت براي لبهام تنگ مي شود؟؟
زندگي بالا پايين دارد....
اين را گفتم تا يادم بماند :
زندگي بالا ..پايين دارد.....!!
آشتي که باشي خوب است !
انگشت هايم را ميان انگشت هايت چنان گره خواهم زد که خدا هم حتي نداند چطور بازش کند....
با دست يا با دندان !
نه...! باز نمي شود !!
سلام داداشي خوبي؟
چه خبرا؟؟
از آجي خبر نداري؟؟
خيلي دير اومدم ...
خيلي دير ..
دلم خيلي گرفته بچه ها
....
بيرون هوا سرد است...مرا گرم کن...!
تنها يک بوسه ي تو کافيست براي سوختنم....
بودنم....
ماندنم....
مردنم.....
و عشق پيروزي آدميست
هنگاميکه به جنگ تقدير مي شتابد
و آغوشت...اندک جايي براي زيستن
اندک جايي براي مردن !!
خيلي چيزها هست که زور ما به آنها نمي رسد،....
زندگي است ديگر...
گاهي مي شود
گاهي نمي شود...
دوست دارم گناه کني...
دوست دارم گناه کنيـــــــــــم ...
غلط کرده هرکه گفته سيب ها و بوسه ها ممنوعند !
کاش تا فرصت فراهم بود
چشمهايم را
صرف ديدار تو ميکردم
گرچه عشق غير درد و رنج هيچ حاصلي
باز هم
هر دقيقه عاشقم....