وبلاگ :
حرفها و خاطره هاي من و عشقم
يادداشت :
آفتاب-خدا-گريه
نظرات :
1
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
عشقت
جيگرم ، خاطره ديروز رو به صورت کامل بنويس . . . . صبح تو رفتي ، من بعدش اومدم ، قهوه تلخ رو ديديم ، جيگرم گفت نميام بعد گفت ميام (منم حدس زدم) شب زود رفتي . ناهار قرمه سبزي خورديم و . . . . . . . .
پاسخ
الان حدود 5-6 ماهه که هر وقت ميام شرکت . . . موقع رانندگي ... صبحهاي خيلي زود . . . آفتابها و طلوع هاي زيبايي رو مي بينم . . . چند بار آفتابهاي پشت ابر صحنه ها و منظره هاي خيلي خيلي خيلي زيبايي رو پيش روم گذاشت . . . تا اين مناظرو مي بينم ناخداگاه به ياد اين نوشته زيبات مي افتادم و مي زنم زير گريه . . . اما من که لياقت اينهمه زيبايي رو ندارم . . . دارم؟؟؟ شايد يه زمان داشتم . . . ولي حالا . . . . شايد بيشتر اين نوشته خود به خود توي ذهنم مرور مي شه و اونشب که اينو مي نوشتي و با هم چت کرديم و فرداش که با هم بوديم . . . دائم تو ذهنم مرور مي شه و من اشک مي ريزم و خدا خدا مي کنم . . . واقعاً ما کجا و با چي خاطره نساختيم . . . . ؟؟؟؟؟ همه جاي همه جا . . . . هميشه ميگم اي کاش اونزمان ماشين داشتم تا بيشتر و آسوده تر رفتار مي کردم . . . الان يکي از بزرگترين آرامشام . . . ماشينمه . . . جدي مي گم . . . خيلي حسرت مي خورم که اي کاش اونروزا ماشين داشتم و به اين صورت شايد تو هم آسوده خاطر تر بودي. . . . نميدونم . . . ولي آفتاب زيبا و کوهها . . . . تصاويري مي سازن که همواره از ابتداي صبح . . . به اون روزها و زندگي رويائيم فرو مي رم . . .