به جاش من امروز تا دلت بخواد اينجا رو گردگيري كردم
و خمدت عشق جوني برسونم فش بلد نيستما و لي ميگفتم
اوخي ديبه رو همون خواهر زاده عشق جوني ميگه ؟ اره؟
عشقم،نزار وبلاگمون اينطوري گرد و خاك بخوره!!!!
ميدونم تو هم سرت حسابي شلوغه فدات شم . . .
دوست دارم نازنينم . . .
سلام بر همگي
ما فردا داريم با جيگرم ميريم شمال . دل همتون بسوزه . البته جيگرم واسه اينکه از خونوادش ok بگيره خيلي مشکل داشت ولي به هر حال ok شد . اي جوووووووونم خشگلم
سلام آتنا خانوم
ممنون که به خونه کوچولوي ما سر زديد . داستان آشناييمون رو هم حتما مينويسيم . کارت عروسي هم حتما . . . . بازم به ما سر بزنيد
سلام.
خوب شد شما مفسر نشدي!!
چون به همه مجوز مشروب خوري مي دادي!!! بابا جون حروووووومه!
راستي عقششون خاطره رو بنويسيد!
ايشاالله که هيچ وقت هيچ وقت هم دورباره اينطوري مريض نشي گل دختر!
دير به دير هم آپ نکن!
راستي چه جوري باهم آشنا شدين رو هم تا حالا ننوشتين!
و اينکه کارت عروسي نميدين؟!!!!!