• وبلاگ : حرفها و خاطره هاي من و عشقم
  • يادداشت : دومين سالگرد آشنايي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سشيثلا 

    داشتک توي فيس بوک پوکر بازي ميکردم و از طرفي هم توي گوکل بعضي از کلماتو سرچ ميکردم که به وبلاگ شما رسيدم در همون حالي که بازي ميکردم جسته گريخته نوشته هاي شمارم ميخوندم (شايد چون منو ياد خاطرات خودم مي انداخت) انقدر برام دنبال کردن اتفاقات شما جالب بود که ترجيح دادم از بازي خارج بشم و با دقت وبلاگو بخونم که يک دفعه ديدم که توي شهريور اتفاقات خاکستري افتاده نميخوام چيزي بکم که شما يا دوستتون رو اروم کنه (يعني اصلن بلد نيستم) فقط ميتونم بگم متاسفم به خاطر اتفاقي که افتاده به عنوان يه خواننده فقط ميتونم بگم حيف , داشت خوب پيش ميرفت
    پاسخ

    سلام. مرسي که کامنت گذاشتي. . . . آره . . . . عشق ما زميني نبود، به همين خاطر هرکي حتي ذره اي از اونو مي شنوه يا تو وبلاگ مي خونه . . . ناخوداگاه با ما همدرد مي شه . . . يه چيزي بگم . . . . وقتي فکر مي کنم که اين درد تا آخر عمر همراهمونه . . . قلبم درد مي کنه . جدي جدي مي گم . . . ميدونم اونم همينطوره . . . ولي من همواره از خداگليمون ممنونم که زندگيم هرچند کوچيک ولي يه جايي حتي اگه خيلي ناچيز ولي رنگ و بوي تازه و آسماني پيدا کرد . . . و از اون مسير تکراري و خسته کننده پا فراتر گذاشتيم. . . . خدايا . . . چه روزهاي باراني زيبايي داشتيم . . . . تو را سپاس . . . .
    + عشق 
    ... و فردا 26 شهريوره .....ميدوني چه روزي بود؟؟؟

    ....عروسي ندا .....لواسون ....بلال ....خيابون استخر تالار عروسي .......ولنجک .....بوي خوب مشروب .....عکاسي با مبايل ....بادبادک ....بادبادک ....بادبادک ....بادبادک .....بادبادک ....بادبادک ....بادبادک ....بادبادک.....
    پاسخ

    واي . . . راست ميگي . . . چه روزي بود خدايا . . . خدايا تو با ما چه کردي . . . ما چطور اين روزا و خاطره هارو فراموش کنيم. . . ديگه بلال نخريدي . . . و بادبادک . . . . . . . . . . . . . رفتم لباس عوض کنم که بيام بريم بادبادک بازي. . . چه شبي بود . . . . حتي شام هم نخورديم. . . . . . . خدايا . . . . . . .. . . . . .
    + عشق 

    ...من به هيچوجه دوست ندارم اول و آخر دعاهات باشم ....اول ، آخر ، ابتدا ، انتها و خلاصه همه و همه وهمه چيت بايد همسرت باشه و بس ......................................................

    پاسخ

    آره ببخشيد که يادم نبود . . . ولي نميخواستم منت گذاشته باشم. . . حرف دلم بود . همه چي من همسرمه . من بهش .... بسه ديگه. دلم نميخواد يه طوري باهام حرف بزني که من احساس گناه کنم. اون همه زندگيمه و من هرگز کوتاهي نمي کنم. ولي تو چه بخواي چه نخواي ، در حق من خدايي کردي. خوشت بياد يا نياد ... ديگه فرقي نميکنه. ميتوني جلوي دست نوشته هامو ببندي ، همانطوري که جلوي زبونمو گرفتي . . . ولي هرگز نمي توني جلوي دلمو و احساسمو و گذشتمو و ...خيلي چيزاي ديگه رو بگيري . من با خداگلي خودم عهدي دارم که رهاش نمي کنم. خداگلي هم منو رها نمي کنه و تمام کائنات ..........
    + سپيده 

    به تو ميگم که نشو ديوونه اي دل به تو ميگم که نگير بهونه اي دل

    به تو ميگم عاشقي ثمر نداره واسه تو جز غم و دردسر نداره

    + سپيده 
    ميدونم هيچي و به همين سادگي نميشه فراموش کرد اما از خدا واستون صبر ميخوام.
    پاسخ

    مرسي عزيزم . . . آره تورو خدا . . . فقط خدا صبر بده . . . همه چي . . . . مرسي که سر مي زني و پيام ميدي.