سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانشی را از کسی پنهان بدارد یا برآن به عنوان پاداش مزد گیرد، هرگز آن دانش به وی سودی نرساند . [امام سجّاد علیه السلام]
حرفها و خاطره های من و عشقم

اهه اهه اهه!‏امروز اولین روزی بود که پیست اسکی توچال باز شده! عشقم صبح ساعت 9:00 رسیده بود ولی انقدر صف تله کابین زیاد بود که تازه ساعت 1:40 رسید اون بالا (ایستگاه 5)، به من که زنگ زد،‏گفتم : «بعله ام بعله ام ، به خاطر اینکه منو نبردی و تنهایی رفتی،‏منم به همه مردما گفتم بیان اسکی تا مبادا واسه تو اتفاقی بیفته! و تو از تنهایی در بیای.» عشقم بالا و پایین پیست چندبار باهام تماس گرفت و خیلی زود اومد پایین تا مبادا دوباره تو صفهای طولانی گیر بیفته!

وقتی اومد پایین،‏بهم زنگ زد و ما تا محل کارش همش باهم حرف زدیم. آره روز جمعه است ولی عشقم میخواست بره تا زودتر بلاگ منو بخونه و ببینه چیا واسش گذاشتم!

بعدشم یکمی چت کردیم و امروزم با هم قرار داریم . . .

راستی من خودم نرفتم واسه اینکه کار داشتم، نه اینکه عشقم نذاره،‏نازنینم از خداشه که بامن باشه!

مگه نه فدات شم؟؟؟


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط باران آسمانی 89/8/14:: 4:36 عصر     |     () نظر