سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در دگرگونى روزگار گوهر مردان است پدیدار . [نهج البلاغه]
حرفها و خاطره های من و عشقم

سلام نازنینم،‌

با وجودیکه سراسر دیروزمو با تو بودم ولی وحشتنام دلم واست تنگه! آره میدونم که این حرف تازه ای نیست ولی من از این تکرار خسته نمی شم.

همش دارم تو بلاگمون واسه دیگران از خاطراتمون می نویسم ولی این فقط فقط واسه خود خود جیگرمه!‌ شماها هم اگه جیگرشو ندارین برین از جیگرکی که عشقم زده یه کم جیگر بخرین بعد بیاین این مطلبو بخونین!

عزیزم،‌ اینهمه عشق که تو به من دادی،‌ برای همه عمرم بسه!‌ البته تو میدونی که من چه اندازه زیاده خواهم ولی در مورد تو نمی تونم هیچ کاری کنم!‌ همه چیز به زمان برمیگرده!

میدونی ، وقتی منو بغل می کنی و نگاهم می کنی،‌حس می کنم می خوای یه چیز ایی بهم بگی ولی تا آخر وقت هرچی سعی میکنم هیچ چیز خاصی بهم نمیگی. نازنینم،‌ دلم انقدر واسه صدات تنگ می شه که حد نداره! من البته اینو هربار صدبار بهت می گم ولی سیر نمی شم که نمی شم!

ازت خواهش می کنم اینبار که با هم بودیم کلی واسم حرف بزن و بذار حسابی نگات کنم. از نگاههای نافذت فرار نمی کنم ،‌عشق می کنم حتی وقتی نصیحتم می کنی.

دلم نمی خواد هیچ وقت هیچ وقت کوچکترین ناراحتی از بابت من داشته باشی.

ازم گله کردی که چرا از تو انتقاد نمی کنم،‌از چیه تو انتقاد کنم ای ساراپا همه خوبی! مگه غیر از عشق و خوبی و مهربونی در تو هست؟؟؟!!!

باشه،‌ از لباسات رنگ قرمز ازهمه بیشتر بهت میاد. و بطور کل به تو رنگ روشن خیلی بیشتر میاد.

دلم میخواد یه دست کت و شلوار رنگ روشن هم داشته باشی! مثل اون کت تک کبریتی کرمی که تو شمال دیدیم. البته کت شلوارای سناتوری که تو می پوشی فوق العاده بهت میاد!

یه انتقاد دیگه اینکه تو خیلی با موبایل حرف می زنی! ‌اگرچه بیشتر از همه با من صحبت می کنی اما من جداً ‌نگرانت می شم. تمام راهت از شرکت تا خونه،‌ تا باشگاه و تا هرجایی که میخوای بری با من یا دیگران داری صحبت می کنی. من دلم طاقت نمیاره ولی عادت می کنم. تو که منو کشتی و از هندزفری استفاده نمی کنی!

نمی خوام دیگه ازت شکایت کنم! می خوام از عشق برات بگم. هردومون خوب میدونیم که چقدر همدیگرو دوست داریم! و هیچ کدوم دلیلی واسه این دوست داشتن نداریم. ولی من یه کم نگرانم!!! نمی دونم از چی!!! ولی همش ته دلم یه نگرانی خاصی هست که خیلی اذیتم می کنه!

ولش کن! انگار دارم بازم چرت و پرت می گم!

آهای مردم دتیا ! من یه عشق فوق العاده دارم که ایمان دارم بی نظیرترین در تمام دنیاست. دلم میخواد زود بمیرم ولی این عشق هرگز ازم جدا نشه!

عشقم،‌جیگرم،‌ فدات شم،‌ نازنینم،‌ عمرم،‌ جونم، خوبم، عزیزم،‌ روحم، قربونت برم،‌ مهربونم،‌ پسر کوچولوی مامانیم،‌ نازم، عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم عشقم دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌ دوستت دارم ‌دوستت دارم ‌ دوستت دارم

همه زندگیم همه لحظاتم همه وجودم همه عشقم تنهای تنها تو هستی!


کلمات کلیدی: دوستت دارم


نوشته شده توسط باران آسمانی 89/9/19:: 4:55 عصر     |     () نظر

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

 دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را

 این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

 باید آدمش پیدا شود!

  باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

 سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری

اما بگذار به سن تو برسند!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

 غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

 « دکتر شریعتی »

*   *   *    *    *

این نوشته زیبارو عشقم واسم ایمیل کرده بود،‌اما نازنینم من که نوشته های دکتر شریعتی رو خیلی دوست دارم . . .

و میخوام بهت بگم که خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دوستت دارم عشقم و خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دلم واست تنگ میشه و خودت میدونی که حتی وقتی هر لحظه کنارمی بازم همچنان دلم واست تنگ میشه؛‌و نازنینم من خیلی خیلی خیلی خوب میدونم که تو هم نسبت به من همین احساسو داری. پس چرا بازم صندوق ما پره و سبک نمی شه!!! ما که همدیگرو خیلی . . .  عجیب و غریب و هم رک و راست دوست داریم!!!

 



نوشته شده توسط باران آسمانی 89/8/21:: 7:37 عصر     |     () نظر