ارسال شده توسط: عشق....
پریروز بهم زنگ زدی که ازم مسیر میدون کاج رو بپرسی
میدونی اون لحظه کجا بودیم و داشتیم چی میگفتیم :
با اف... بودیم . شمال ..... جایی که کلی خاطره ......
داشتیم به ویلا نزدیک میشدیم که من زدم زیر گریه
و واسه اف...تمام خاطره های شمال رو تعریف کردم
......اونم با اشتیاق گوش میکرد .....تلفن زنگ خورد ...
دیدم تویی ...... انگار برق 3 فاز منو گرفته بود ....
اف... از تعجب خشکش زده بود ... گفت بزن رو آیفون ...
.
.
.
.
.
تمام مسیرهای شمال رو که قبلا با هم رفته بودیم رو با افضی رفتیم
و تک تک خاطرات رو واسش تعریف کردم ...همشونو ........
حتی رستورانهایی که غذا گرفته بودیم (اون شب با سهراب)
سوپرهایی که خرید کرده بودیم . جنگلهایی که رفتیم ...
قورباغه ها ....پلیسا .... دریا ...........
---------------------------------------------------------------------------
بارون نم نم میومد و هوا خیلی خیلی لطیف بود
از اون هواهایی که تو خیلی دوست داری
کلمات کلیدی: