به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت
. . . . . . .
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
هر آنچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجرى نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
من همونم که هیچوقت شعرای باباطاهرو زمزمه نمیکردم . . . الان ولی، وقتی این شعراشو خوندم . . . دیدم دل منم همینارو میگفته . . .
میدونم الان دیگه نباید اینارو بگم . . . ولی بعضی وقتا . . . دلم از درد می ترکه . . . قلبم تیر می کشه . . . و من اف... ندارم که اینارو بهش بگم ... اینجا خونه قدیمی خاطره هامه . . . اینجا خودمو خالی می کنم . . .
حال من خوبه . . . اما . . . باور کن خوبه ، خوب خوب خوب . . .
الان آرومتر شدم . . .
کلمات کلیدی: