همانا خدا را بندگانى است که آنان را به نعمتها مخصوص کند ، براى سودهاى بندگان . پس آن نعمتها را در دست آنان وا مى‏نهد چندانکه آن را ببخشند ، و چون از بخشش باز ایستند نعمتها را از ایشان بستاند و دیگران را بدان مخصوص گرداند . [نهج البلاغه]
حرفها و خاطره های من و عشقم

فصل آشنایی- ابی

کاش لحظه های رفتن نمی بارید اشک چشمام
حق حق دلتنگیامو میشکستم توی رگهام
دل پر تحملم از گریه ی من گله داره..
چهره ی سرخ غرورم از شکستم.. شرمساره

باغ پیوند من و تو پره از عطر اقاقی 
فصل آشنایی ما سبز خواهد ماند باقی..
همه ی آنچه که دارم پیشکش سادگی تو
سوگلی ترانه هایم هدیه ی یکرنگی تو
فکر من نباش مسافر به سپیده ها بیندیش
چشم فرداها به راهه .. راه سختی مانده در پیش..
ای تولد دوباره فصل آغاز من و توست
ای رها از رخوت تن وقت پر کشیدن توست
ای رها از رخوت تن وقت پر کشیدن توست..


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط باران آسمانی 90/7/12:: 4:25 عصر     |     () نظر