سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] مرگ نزدیک است و همصحبتى دنیا اندک . [نهج البلاغه]
حرفها و خاطره های من و عشقم

 

ساعتهای زیادی است که منتظر دیدارتو و روح بلندپرواز تو ام.

ساعتهای زیادی است که دلتنگ شنیدن وا‍ژه های خاص تو ام، شنیدن طنین صدای گرم تو در گوشم.

ساعتهای زیادی است که در حسرت نوازشهای سرانگشتان ِ تو و چقدر محتاج به آغوش کشیدن بازوان مردان? تو ام.

ساعتها، تند و تند می آیند و میروند و تو اما آنچنان دور ازمن و در منی که نمیدانم هستی یا نه!!! بگذار اعتراف کنم حتی آن زمان که مرا می بوسی و چشمها و لبها و گونه های مرا با انگشتانت نوازش می کنی هنوز تردید دارم که آیا این خود تویی که مرا اینچنین عاشقانه می بویی و می بوسی!!! من رها نمیشوم از این تشویشها و دسیسه های ذهن که ترا از من دور میکند!

چه کنم! تو بگو نازنینم چه کنم که توهم و خیال اینگونه مرا نیازارد!!!

من اما خوب میدانم که زیباترین ترانه ها را با تو، ‌از تو و برای تو شنیده ام، زیباترین مکانها و شهرها با تو رفته ام،‌ به اوج لذت وآرامش با تو رسیده ام، آری با تو فراوان به آرامش رسیده ام. با تو خدا را پرستیدم و با تو عشق را فرا گرفتم. تو را رها نخواهم کرد هرگز! حتی اگر تمام سلولهایم از هم جدا شود.

دیدی آنروزها که بیمار به سویت آمدم و تو درمانم بودی!‌ گریان به سویت آمدم و تو شادم کردی! آواره و رها و تنها به سویت آمدم و تو همه زندگی و آرامش را تا اعماق قلبم نشاندی.

 

دوستت دارم عزیزم و چنان شیفته بوئیدن و بوسیدنت هستم که گویی سالهاست تو را ندیده ام! گویی سالهاست از تو دورم! ولی نه! نباید امروز با تو بودن را اینگونه حرام کنم عشقم! باید تا آنجا که جا دارد با تو بگویم،‌ بخندم و با تو زندگی کنم نازنین هدیه خداوند.

دنیا دنیا دوستت دارم و دنیا دنیا می بو سمت .

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط باران آسمانی 89/11/8:: 4:54 عصر     |     () نظر