دیروز تا سرمو گذاشتم روی سینه عشقم، خواب و آرامش چنان سراغم اومد که تمیتونستم حتی یه لحظه بیشتر خودمو نگه دارم. از عشقم خواهش کردم بزاره سرمو بذارم روی سینش و بخوابم. من چند روزی بود که خیلی آشفته و داغون بودم. با اینکه هردومون میدونستیم فقط 3-4 ساعت قراره کنار هم باشیم، اما عشقم با کمال میل و اشتیاق گفت که بغلش بخوابم.
50 دقیقه من در خواب ناز و کاملاً عمیق بودم با نهایت آرامش ممکن؛ و عشقم کوچکترین تکونی نمیخورد تا من راحتتر از همیشه بخوابم. تمام مدت منو نگاه میکرد و آروم آروم می بوسید.
الهی قربونت برم نازنینم. خدای نازنینم این آرامشو از من یه لحظه دور نکن. خواهش می کنم ...
دیشب توی خونمون،کنار مامانم روی مبل نشستم. یه لحظه سرمو گذاشتم روی سینه اش! باورم نمی شد که حتی نصف آرامشی که آغوش عشقم واسم داره، اینجا نداشتم!!! کلی به عشقم فکر کردم و تو فکرم همه وجودشو بوسیدم.
کلمات کلیدی: