امروز غروب من وقت دکتر داشتم، بعد،خوب، عشقم زنگ زد که : آهان! امروز میام دنبالت عزیزم. جیگرم کجایی؟
منم گفتم که تا ساعت 7 کارم تمومه و بیا. عشقم گفت:باشه نازنینم. تو راهم. منم تا همون حدودای 7 می رسم پیشت!
من ساده!!! نزدیک 7 زنگ که زدم،عشقم گفت: جیگرم،مثل اینکه قسمت نیست ما اینروزا همدیگرو ببینیم. الان دوست جونم زنگ زد و گفت که با چند تا از دوستامون که خیلی آدمای مهمی هستن ( مثل عشقم و دوست جونش) و از خارج اومدن، برای شام قرار داریم و من باید فوری برم پیش اونا.
اهه اهه اهه اهه ! تو همش منو جا میذاری ! نمیگم دودره چون لغتشو دوست ندارم! و از همه مهمتر چون تو نازنینم و خوب خوب می شناسم. ( ید جرزنی عشمو که همه می شناسن!)
وقتی از دکتر اومدم بیرون و عشقم گفت که نمیاد دنبالم، من بهش گفتم: اهه اهه اهه، من دلم سه چهارتا چیز هوس کرده!
عشقم منتظر شد ببینه من چیه می خوام: بگو خوشگلم ،دل نازنینت چی هوس کرده؟؟؟
منم بهش گفتم: ذرت مکریکی،فست فود مثل یه ساندویج تنوری خوشمزه، و تو !
یهو گفت: اهه اهه اهه من فکر کردم الان میگی: بوس، بغل، . . .
بعد گریه کرد که تو دلت واسه من تنگ نشده!
منم سریع برگشتم گفتم: نه عشقم،گفتم که تو رو میخوام. از صبح بهش گفته بودم که دلم تورو می خواد . . .
ولی انگار گوشش بدهکار این حرفا نبود!!! و گفت: من فقط دلم تو رو می خواد،فقط هوس کردم تورو حسابی ببوسم، بغل کنم، می می بخورم . . .
حالا بیا درستش کن!!!!
الهی من فدای هوسای تو بشم، منم دلم هرچی بخواد،اول اول تورو میخواد. مطمئن باش عشقم، نازنینم،بدون تو هیچی هیچی نمی خوام!