سلام به همگی
از سارا خانم تشکر میکنم که یه پیشنهاد خیلی سازنده (!!!!) داد .
به همین خاطر دیگه اول و آخر هر مطلب اسممون رو مینویسیم .
تا هم بقیه بدونن . هم خودمون ایشالله بعد از 120 سال که خواستیم با نوه هامون اینا رو بخونیم ، قاطی نکنیم !!!!
پس : من جیگرشم
(یعنی من جیگر باران خانومم ، پس من باران نیستم . . . البته منو باران جونم یک روح در دو بدن هستیما . . . )
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جواب استخاره اومد : خدا گلیم مثل همیشه لطف کرد و یه جواب خوب خوب خوب و البته دقیق بهمون داد
ولی جیگر نازنینم خیلی از جواب مذکور خوشش نیومد . . .
این بود که بلافاصله بعد از گرفتن جواب رفتیم خونه من ، بی مقدمه قلبم زد زیر گریه . . . . .
کلی گریه کرد و منم باهاش گریه میکردم . . . . تا حالا هیچوقت انقدر بلند گریه نکرده بودم . . .. .
وسطای گریه یدفعه دو تامون میزدیم زیر خنده و با چشمای پر از اشک میخندیدیم و بلافاصله گریه رو ادامه میدادیم
من دائم جیگرمو دلداری میدادم و میگفتم : این هدیه خداست . . . خداگلیمون . . . خدای خشگلمون
همون خدا خشگله ای که ما رو به هم رسونده . . . خجالت نمیکشی در برابر خواست خداخشگلمون ناشکری میکنی ؟
خلاصه هرجور بود جیگرمو آرومش کردم (البته یکی باید منو آروم میکردا . . . . )
کم کم ساعت داشت به 8 نزدیک میشد و خشگلم باید میرفت خونشون
من تا دم در خونشون رسوندمش و سلاموعلیکی هم با پدر و مادر و خواهر جیگرم کردمو رفتم . . . . . .
نویسنده : عشق باران خانوم گل گلاب
کلمات کلیدی:
سلام به همگی
امروز نازنینم یه خبر خیلی خوب بهم داد که از شنیدنش خیلی خوشحال شدم
. تو محل کارم بودم که قلبم بهم اس ام اس داد و اون خبر رو داد ،
منکه از صبحش به دلائل کاری درب و داغون بودم با شنیدن اون خبر ناگهان از خوشحالی قهقهه زدم . . . . . .
قضیه اون مسئله هم این بود : هفته قبل ، من از جیگرم خواستم به یه مسئله ای پاسخ مثبت بده ،
البته به شرطی که اول یه اتفاقی بیفته و بعد ما استخاره بگیریم و اگه جواب استخاره مثبت اومد ،
خشگل من هم به اون درخواست جواب مثبت بده (توضیح بیشتر نخواهید ، من خودم هم نفهمیدم چی گفتم!!!).
جیگرم هم قبول کرد و امروز اون اتفاق افتاد . . .
جیگرم هم امروز به من اس ام اس داد که : اون قضیه اتفاق افتاد و قرار شد که من استخاره رو بگیرم . . . . .
من دلم به این قضیه خیلی روشنه و امیدوارم که این مسئله انجام بشه . . . .
به جیگرم گفتم که : "به خدا گلی من اعتماد کامل داشته باش و هر چی اون صلاح بدونه قطعا صلاح ما هم هست . . . . ."
خدای خشگل نازنین من ، تو که هیچوقت منو تنها نزاشتی و هر چی ازت خواستم به بهترین نحو ممکن برام فراهم کردی ، پس تو این مسئله هم کمک من و جیگرم کن و کارها رو همونطور که خود خشگل نازنینت میدونی پیش ببر .. . خدا جونم خیلی دوستت دارم . . . .
کلمات کلیدی:
سلام به عشق نازنینم و همه دوستای خوبمون:
من بازم مجبور شدم قالب وبلاگمون و عوض کنم، آخه قبلیه خیلی زشت بود!!!
وای نمیدونین دیروز چقدر به من و عشقم و عشق عشقم خوش گذشت! چه مهمونی خوب و دوسست داشتنی ای! البته هر جا که عشمو عشقش باشن اونجا بینهایت دوست داشتنی میشه! سر فرصت مفصل واستون می نویسم. این اولین مهمونی ما بعداز ولنتاین بود.
قربون نازنینترین و عزیزترین عشق دنیا که جیگر خومه بشم من!
کلمات کلیدی: